ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻃﺮﺡ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻏﻴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ «ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ» ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﺒﻮﺩﻥ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺶ، ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻏﺎﻳﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﻴﺎﻥ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻲ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻱ ﻋﻠﻲ، ﺣﺠّﺖ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻬﺎ (ﻛﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ) ﮔﺎﻡ ﺑﺮﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺮ ﻣﻲﺯﻧﺪ؛ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﺳﻠﺎﻡ ﻣﻲﻛﻨﺪ؛ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﻭﻗﺖ [ﻣﻌﻴّﻦ] ﻭ ﻭﻋﺪﻩ [ﺍﻟﻬﻲ]. [58]. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﻮﻉ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﻏﻴﺒﺖ ﻧﻴﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺩﻭﻣﻴﻦ ﻧﺎﺋﺐ ﺧﺎﺹ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺼﺮﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﻮﺳﻢ ﺣﺞّ، ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﻧﻤﻲ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻏﻴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﻲﺩﻫﺪ: ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻥ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺭﺩ.
-نگین افرینش ( درسنامه دوره مقدماتی معارف مهدویت )
ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﺯﻫﺎﻱ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺪﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻱ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺗﻮﻟﺪ ﻭ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻏﻴﺒﺖ، ﻣﻌﺠﺰﻩﻫﺎ ﻭ ﻛﺮﺍﻣﺖﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻟﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺨﺶ ﺍﺯ ﺣﻴﺎﺕ ﺁﻥ ﺁﻳﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻟﻬﻲ، ﻣﻮﺭﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻚ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺁﻭﺭﻳﻢ: ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﺍﺣﻤﺪ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﮔﻮﻳﺪ: ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻋﻤﺮﻭﺑﻦ ﻋﻮﻑ، [ﻛﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ، ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ. ] ﻗﺼﺪ ﻛﺸﺘﻦ ﻣﺮﺍ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﻴﻤﻨﺎﻙ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻴﺰ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﮕﺮﻳﺰﻡ. ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻡ، ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﭘﺴﺮﻱ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻣﻲﺩﺭﺧﺸﻴﺪ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺳﻴﻤﺎﻱ ﺍﻭ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻢ [ﻳﻌﻨﻲ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ] ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ. [ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺁﻥ ﻛﻮﺩﻙ] ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ: «ﺍﻱ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ، ﻧﻴﺎﺯﻱ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﺨﺘﻦ ﻧﻴﺲ! ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻱ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ، ﺷﺮّ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮ! »ﺣﻴﺮﺗﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﺪﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺷﻮ! ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﻣﻲﺩﻫﺪ؟! ﺍﻣﺎﻡ ﻋﺴﻜﺮﻱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.... ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﮔﻮﻳﺪ: ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻢ، ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﭼﻨﺪﻱ ﺑﻌﺪ، ﻋﻤﻮﻳﻢ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ، ﺑﺸﺎﺭﺕ ﺩﺍﺩ.
-نگین افرینش ( درسنامه دوره مقدماتی معارف مهدویت )
ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺻﻔﺎﺕ ﻣﻬﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺍﻣﺎﻣﺖ، «ﻋﺼﻤﺖ» ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻣﻠﻜﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺍﻱ ﻗﻮﻱ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲﺁﻳﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ، ﺍﺯ ﺍﺭﺗﻜﺎﺏ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺍﻣﺎﻡ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻭ ﻣﻔﺎﺳﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻠﺎﻣﻲ، ﻣﻌﺼﻮﻡ ﺍﺯ ﻟﻐﺰﺵ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ، ﺩﻟﺎﺋﻞ ﻋﻘﻠﻲ ﻭ ﻧﻘﻠﻲ (ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ)، ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞﻫﺎﻱ ﻋﻘﻠﻲ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:
ﺍﻟﻒ. ﺣﻔﻆ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳﻢ ﺩﻳﻨﺪﺍﺭﻱ، ﺩﺭ ﮔﺮﻭ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺳﺖ. ﭼﻮﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺣﻔﻆ ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﻭ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺩﻳﻨﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺨﻦ ﺍﻭ ﻛﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻭ ﻭ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻭ ﻋﺪﻡ ﺗﺄﻳﻴﺪﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﺩ. ﭘﺲ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻓﻬﻢ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﻐﺰﺷﻲ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺻﺤﻴﺢ، ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ.
ﺏ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻟﺎﺋﻞ ﻧﻴﺎﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ، ﻣﺼﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﻄﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺣﺎﻝ ﺍﮔﺮ ﭘﻴﺸﻮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻛﺎﻣﻞ ﺁﻧﻬﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ؟! ﺑﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻫﻤﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺗﺶ، ﺩﭼﺎﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ [1]. ﺁﻳﺎﺗﻲ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﻟﺰﻭﻡ ﻋﺼﻤﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺁﻳﻪ 124 ﺳﻮﺭﻩ ﺑﻘﺮﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﺒﻮﺕ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺍﻟﺎﻱ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﺴﻞ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻋﻬﺪ ﻣﻦ (ﺍﻣﺎﻣﺖ) ﺑﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻇﺎﻟﻤﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﺪ». ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻨﺼﺐ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺫﺭﻳﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻇﺎﻟﻢ ﻧﺒﺎﺷﻨﺪ. ﺣﺎﻝ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻛﺮﻳﻢ، ﺷﺮﻙ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻇﻠﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﺍﻟﻬﻲ (= ﮔﻨﺎﻩ) ﺭﺍ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺑﺮﻫﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ، ﻣﺮﺗﻜﺐ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﺷﺪﻩ، ﻣﺼﺪﺍﻕ ﻇﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ، ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ «ﺍﻣﺎﻣﺖ» ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺫﺭﻳﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻛﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﺪﻛﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ:
1. ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ، ﮔﻨﺎﻩ ﻛﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
2. ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﮔﻨﺎﻫﻲ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻛﻠﺎﻡ ﺧﻮﺩ، ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻭﻝ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻘﺎﻡ «ﺍﻣﺎﻣﺖ» ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺩﻭﻡ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺭﺩ.
[1] ﺑﻪ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺍﮔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺼﻮﻥ ﺍﺯ ﺧﻄﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺍﺯ ﺧﻄﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻟﺎﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﺷﺘﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﻲ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﻣﺮﻱ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ.
-نگین افرینش ( درسنامه دوره مقدماتی معارف مهدویت )
تقسیم کتب شیعه
به طور مشخّص، میتوان به دو دسته تقسیم کرد:دسته ی یکم، آثاری ،« مسئلهی طول عمر » آثار و تألیفات دانشمندان شیعه را از منظر است که به طور تقریب. قبل از سال 370 ه. ق تألیف شده است.دسته ی دوم، آثاری است که پس از تاریخ یاد شده به رشته ی تحریر در آمده است.در آثار دسته ی نخست، هیچ اثری از مسئله ی طول عمر حضرت مهدی (علیه السّلام) دیده نمیشود. و این، بدان معنا است که عمر مبارک حضرت مهدی (علیهالسّلام) تا این زمان، طبیعی مینموده، لذا از ناحیهی طول عُمر ایشان، پرسشی در اذهان جامعه ی آن روز وجود نداشته است.از آثار این دوره میتوان از بصائر الدرجات، نوشته ی محمد بن حسن صفارقمی (در گذشته ی 290 ه.ق) و کافی، اثر شیخ کلینی رازی (در گذشته ی329 ه. ق) و شرح الأخبار فی فضائل الأئمۀ الأطهار، نوشتهی قاضی نعمان بن محمد تمیمی مغربی (در گذشتهی 363 ه. ق) [ 3] و کتاب الغیبۀ، اثر شاگرد برجستهی شیخ کلینی، محمّد بن ابراهیم نام برد.گرچه تاریخ درگذشت دانشمند اخیر، به درستی معلوم نیست، امّا از این که وی، در « ابن أبی زینب » نعمانی [ 4] معروف به اثر خود، هیچ سخنی از مسئلهی طول عمر به میان نیاورده... است، چنین بر میآید که تا زمانی که او کتاباش را مینوشته، عمر امام عصر (علیه السّلام)، عمری متعارف بوده و از ناحیهی طول عمر آن حضرت، هنوز پرسشی در اذهان آحاد جامعهی اسلامی وجود نداشته است و دانشمند یاد شده نیز، احتمالًا، به همین دلیل، متعرض این مسئله نشده است. از همینجا میتوان حدس زد که درگذشت این عالم بزرگوار، به احتمال زیاد، قبل از سال 375 ه. ق بوده است؛ زیرا، مشکل طول عمر، در دهه های پایانی سده ی چهارم ه ق مطرح بوده است و دانشمندانی که در این زمان میزیستهاند، متعرّض آن شده اند.
جنبش سایبری سفیران موعود (عج) http://safiran-e-mouood.blog.ir
براى درک درست رهبرى امام در عصر غىبت، ابتدا باىد توجه کنىم که«غىبت»در اىن جا در مقابل«ظهور»است، نه«حضور».امام را«غایب»نامىده اند؛ زىرا اىشان از نظرها«غایب»است، نه اىنکه در جامعه حضور ندارد. اىشان چون خورشىد عالم تاب، انوار هداىت و رهبرى خود را بر مسلمانان مى تاباند. به عبارت دىگر، این انسان ها هستند که امام را نمى بىنند، نه اىن که اىشان در بىن مردم حضور نداشته باشد.
امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید:حجت خداوند در میان مردم حضور دارد، از معابر و خیابان ها عبور مى کند … به نقاط مختلف
جهان مى رود، سخن مردم را مى شنود و بر جماعت مردم سلام مى کند. مى بیند و دیده نمى شود؛ تا این که زمان ظهور و وعدهٔ الهى و نداى آسمانى فر ا مى رسد. هان! آن روز، روز شادى فرزندان على و پیروان اوست.(1)
امام عصر (عج) خود مى فرماید:«بهره بردن از من در عصر غیبتم، مانند بهره بردن از آفتاب است هنگامى که پشت ابرها باشد.(2)
این پنهان بودن در پشت ابر ناشى از عدم شایستگى انسان ها دربهره مندی از رهبری ظاهری ایشان است.
آری، بخش اصلى رهبرى امام مربوط به ولایت معنوى است. ایشان که به اذن خداوند از احوال انسان ها آگاه است، به صورت هاى مختلف، افراد مستعد و به ویژه شیعیان و محبان خویش را از کمک ها و امدادهاى معنوى برای رشد و تعالى برخوردار مى سازد. امام عصر در نامه اى به شیخ مفید ، از علماى بزرگ اسلام، مى فرماید: ما از اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده و مخفى نمى ماند.(3) ایشان در ادامهٔ همین نامه مى فرماید: ما در رسیدگى [به شما] و سرپرستى شما کوتاهى و سستی نم ىکنیم و یاد شما را از خاطر نم ىبریم که اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه کن مى کردند.(4)
از این نامه درمى یابیم که لطف و محبّت امام همواره وجود دارد تا جایى که اگر کمک و دستگیرى ایشان نباشد، مشکلات و توطئه های دشمنان، ریشهٔ مسلمانان و شیعیان را قطع خواهد کرد. در حقیقت، هم اکنون نیز امام عصر سرپرست، حافظ و یاور مسلمانان است. هدایت باطنى افراد، حل بعضى از مشکلات علمى علما، خبر دادن از پاره اى رویدادها، دستگیرى از درماندگان، شفاى بیماران و دعا براى مؤمنان، نمونه هایى از این دستگیرى هاست. چه بسیارند افرادى که از یارى آن حضرت برخوردار مى شوند؛ بدون آن که ایشان را بشناسند.
بنابراین، دورهٔ غیبت، به معناى عدم رهبرى امام عصر نیست بلکه رهبرى حقیقى مسلمانان هم اکنون نیز با ایشان است. امّا این رهبرى را انسان هاى عادى حس نمى کنند؛ همان طور که برخى از انسان ها فواید خورشید پشت ابر را درنمى یابند. اگر شب عالم را فراگیرد و خورشید هیچ گاه طلوع نکند، آن زمان است که نعمت وجود خورشید پشت ابر نیز بر همگان روشن خواهد شد. همچنین بخش رهبری ظاهری را ایشان به عالمان دین واگذار کرده است.
1-کتاب الغیبة، نعمانى، ص ۱۴۴
2- بحارالانوار، علامهٔ مجلسى، ج ۵۳ ، ص ۱۸۱
3- شیخ مفید در سال ۳۸۱ هجرى به مرجعیت شیعیان رسید و تا سال ۴۱۳ به مدت ۳۲ سال مرجعیت شیعیان را بر عهده داشت.
شیخ مفید بالغ بر دویست عنوان کتاب و رساله تألیف کرد و شاگردان بزرگى چون سید مرتضى، سید رضى و شیخ طوسى تربیت کرد و در تحکیم جایگاه تشیع در جهان اسلام بسیار مؤثر بود.
4- الاحتجاج، طبرسى، ج ۲، ص ۵
جنبش سایبری سفیران موعود (عج) - http://safiran-e-mouood.blog.ir
چنانکه میدانیم یکی از سنتهای ثابت الهی، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است. صحنه زندگی همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند و استعدادهای نهفته آنان شکوفا گردد.در اثر غیبت حضرت مهدی، مردم آزمایش میشوند: گروهی که ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر میشود و دستخوش شک و تردید میگردند و کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پختهتر و شایستهتر میگردند و به درجات بلندی از اجرا و پاداش الهی نائل میگردند.
امام موسی بن جعفر - علیه السلام - فرمود: هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش بر میگردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش میکند... [16] .
از سخنان پیشوایان اسلام بر میآید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی، از سختترین آزمایشهای الهی است [17] و این سختی از دو جهت است:
1 - از جهت اصل غیبت، که چون بسیار طولانی میشود بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید میگردند. برخی در اصل تولد و برخی دیگر در دوام عمر آن حضرت شک میکنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق، کسی بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقی نمیماند. پیامبر اسلام ضمن حدیث مفصلی میفرماید: مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب میشود و جز کسانی که خداوند دلهای آنان را جهت ایمان، شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمیمانند [18] .
2 - از نظر سختیها و فشارها و پیشامدهای ناگوار که در دوران غیبت رخ میدهد و مردم را دگرگون میسازد، به طوری که حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت دشوار میگردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار میگیرد. [19] .
[16] شیخ طوسی، همان کتاب، ص 204 - نعمانی، الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، ص 154 - مجلسی، بحار الأنوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1393 ه. ق، ج 51، ص 150 ور.ک به: اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص337.
[17] طوسی، همان کتاب، ص 203 - 207 - صافی، همان کتاب، باب 47، ص 314 و.315.
[18] صافی، همان کتاب، فصل 1، باب 8، ص 101، ح.4.
[19] (آیت الله) صافی، لطف الله، نوید امن و امان، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ص 177 و.178.
جنبش سایبری سفیران موعود (عج) - http://safiran-e-mouood.blog.ir
چنانکه در سیره امام حسن عسکری - علیه السلام - بتفصیل نگاشتیم، از آنجا که حکومت ستمگر عباسی، به منظور دستابی به فرزند آن حضرت و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدی - علیه السلام - بر اساس طرح دقیق و منظمی که پیشاپیش، از سوی امام در این مورد ریخته شده بود، کاملاً به صورت مخفی و دور از چشم مردم (و حتی شیعیان) صورت گرفت.مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» عمه حضرت عسکری - علیه السلام - رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدی - علیه السلام - بوده است. اما باید توجه داشت که این پنهانکاری به آن معنا نیست که بعدها یعنی در مدت 5 - 6 سال آغاز عمر او، که امام یازدهم در حال حیات بود، کسی آن بزرگوار را ندیده بود، بلکه - چنانکه یک نمونه از آن را در زندگانی حضرت عسکری نوشتیم - افراد خاصی از شیعیان در فرصتهای مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل میشدند تا به تولد و وجود وی یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کردهاند [13] ، ولی شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسکری - علیه السلام - با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است:«حسن بن ایوب بن نوح» [14] میگوید:ما برای پرسش درباره امام بعدی، به محضر امام عسکری - علیه السلام - رفتیم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعید (یکی از وکلای بعدی امام زمان) بپا خاست و عرض کرد: میخواهم از موضوعی سؤال کنم که درباره آن از من داناتری.امام فرمود: بنشین. عثمان با ناراحتی خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هیچ کس از مجلس بیرون نرود. کسی بیرون نرفت و مدتی گذشت. در این هنگام، امام، عثمان را صدا کرد. او بپا خاست. حضرت فرمود: میخواهید به شما بگویم که برای چه به اینجا آمدهاید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمود: برای این به اینجا آمدهاید که از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند: بلی. در این هنگام پسری نورانی همچون پاره ماه که شبیهترین مردم به امام عسکری - علیه السلام - بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود:«این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک میشوید و دینتان تباه میگردد...» [15] .
ینابیع المودّة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 3، ص36.
[13] صدوق، همان کتاب، ص 434 -478 شیخ مفید، همان کتاب، ص 350 و 351 - شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع المودّة، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 123 -125.
[14] چنانکه در سیره امام هادی - علیه السلام - نوشتیم، ایوب بن نوح یکی از وکلای آن حضرت بوده است.
[15] طوسی، همان کتاب، ص 204 ور.ک به: صدوق، همان کتاب، ص 435 - مجلسی، همان کتاب، ج 51، ص 346 - شیخ سلیمان قندوزی، همان کتاب، ج 3، ص 123 - (آیت الله) صافی، لطف الله، منتخب الأثر، تهران، مرکز نشر کتاب، 1373 ه. ق، ص355.