مقدمه

دوازدهمین پیشوای معصوم، حضرت حجة بن الحسن المهدی، امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - در نیمه شعبان سال 255 هجری در شهر «سامرأ» دیده به جهان گشود. [1] او همنام پیامبر اسلام (م ح م د) و همکنیه آن حضرت (ابوالقاسم) است. [2] ولی پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلی او نهی فرموده‌اند. [3] .از جمله القاب آن حضرت، حجت، قائم، خلف صالح، صاحب الزمان [4] ، بقیة الله است [5] و مشهورترین آنها «مهدی» می‌باشد. [6] .پدرش، پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسکری - علیه السلام - و مادرش، بانوی گرامی «نرجس»است [7] که بنام «ریحانه»، «سوسن» و «صقیل» نیز از او یاد شده است. [8] میزان فضیلت و معنویست نرجس خاتون تا آن حد، والا بود که «حکیمه» خواهر امام هادی - علیه السلام - که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود، او را سرآمد و سرور خاندان خویش، و خود را خدمتگزار او می‌نامید. [9] .حضرت مهدی دو دوره غیبت داشت: یکی کوتاه مدّت (غیبت صغری) و دیگری دراز مدّت (غیبت کبری). اولی، از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصّه ادامه داشته و دومی، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید. [10] .



[1] شیخ مفید، الارشاد، قم مکتبة بصیرتی، ص 346 - فتّال نیشابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1406 ه. ق، ص 292 - کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، 1381 ه - ق، ج 1، ص 514 - طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، ص 141 - طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ص 418 - ابن صبّاغ مالکی، الفصول المهمة، ط قدیم (بی تا)، ص310. در بعضی از مآخذ، تاریخ تولد حضرت، سال 256 هجری ضبط شده است (صدوق، کمال الدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی (التابعة) لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1405 ه- ق، ص 432 - طوسی، الغیبة، ص 139 و 147) و در برخی دیگر، سال 258 (علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمّة، تبریز مکتبة بنی هاشمی، 1381 ه-ق، ص 227 - ابن ابی الثلج بغدای، تاریخ الائمة، قم، مکتبة بصیرتی، (ضمن مجموعه نفیسه)، ص 15) ذکر شده است و ابو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری آن را در سال 257 می‌داند (دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، ص 271 و 272.

[2] شیخ مفید، همان کتاب، ص 346 - طبرسی، همان کتاب، ص 417 - اربلی، همان کتاب، ص 227 - ابن صبّاغ، همان کتاب، ص310.

[3] صدوق، همان کتاب، ص 648 - کلینی، همان کتاب، ص 332 - مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 393 ه- ق، ج 51، ص 31 -34 ولی آیا نهی ائمه از ذکر نام مخصوص آن حضرت، یک اقدام سیاسی مقطعی و مربوط به دوران غیبت صغری بوده یا اینکه حرمت ذکر نام آن حضرت تا هنگام ظهور و قیامش باقی است؟ در میان علمای شیعه مورد اختلاف است (ر. ک به: حاج میرزا حسین طبرسی نوری، النجم الثاقب، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، باب 2، ص 48 و 49).

[4] مسعودی، همان کتاب، ص 418 - ابن صباغ، همان کتاب، ص310.

[5] مسعودی، اثبات الوصیة، الطبعة الرابعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1374 ه. ق، ص 248.

[6] ابن صبّاغ، همان کتاب، ص310.

[7] شیخ مفید، همان کتاب، ص 346 - صدوق، همان کتاب، ص 432 - طبرسی، همان کتاب، ص 418 مسعودی، همان کتاب، ص 248 - فتّال نیشابوری، همان کتاب، ص 283 - طوسی، همان کتاب، ص 143 محمد بن جریر بن رستم طبری، همان کتاب، ص 268 - ابن صبّاغ، همان کتاب، ص310.

[8] صدوق، همان کتاب، ص 432 و ر. ک به: روضة الواعظین، ص292 برخی از محققان معاصر، احتمال داده‌اند که نام او همان نرجس باشد، و اسامی دیگر به جز صقیل را بانوی پیشین او حکیمه دختر امام جواد - علیه السلام - به وی داده باشد (بنابر روایاتی، او قبلاً کنیز حکیمه بوده است). مردم آن زمان کنیزان خویش را برای خوشامد گویی، به اسامی گوناگون می‌خواندند و نرجس، ریحانه و سوسن همه اسامی گلها هستند (دکتر حسین جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمد تقی آیت اللّهی، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارا امیرکبیر، 1367 ه. ش، ص 114).

[9] فتّال نیشابوری، همان کتاب، ص 283 - صدوق، همان کتاب، ص 427 - مجلسی، همان کتاب، ج 51، ص12. [

[10] شیخ مفید، همان کتاب، ص346.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده

چرا کاوش برای شناختن امام واجب است؟

کاوش برای شناختن امام به این جهت واجب است که حد اقل این احتمال در بین است که شخصیتی باشد که اطاعت او به حکم خدا بر ما واجب وبر امور ولایت بین است که شخصیتی باشد که اطاعت او به حکم خدا بر ما واجب وبر امور ولایت داشته باشد، و مفسر قرآن و مبین احکام و رهبر دین و دنیای مردم باشد، وبا این احتمال، عقل ما را موظف می نماید که پیرامون آن به کاوش بپردازیم و اوش را شناسائی نمائیم. و اگر در این وظیفه مسامحه کنیم و چنین شخصیتی وجود داشته باشد و او را نشناخته باشیم، معذور نخواهیم بود و الزام عقلی و وجدانی داریم که دنبال این احتمال را بگیریم تا به نفی یا اثبات آن برسیم. و این بیان در لزوم شناختن پیغمبر و بلکه لزوم کاوش از وجود خدا نیز جاری است. هیچ کس معذور نیست که در برابر اینگونه مسائل بی تفاوت باشد. باید برای هر یک از این پرسشها پاسخ داشته باشد، که صاحب این جهان و آفریننده این جهان کیست؟ و زندگی و حیات و بطور کلی عالم هستی پوچ و پوک و لغو و باطل و ناامید کننده است، یا با محتوی و بر حق و امید بخش و در مسیر بقاء و کمال است؟

خدا بندگان را با نیازی که به هدایت دارند چگونه هدایت کرده است؟

آیا به همان هدایت های عقلی و فطری اکتفا کرده، یا علاوه به وسیله افرادی به نام انبیاء و پیامبران، آنها را به برنامه های اعتقادی و اخلاقی و عملی هدایت فرموده و حجت را بر مردم تمام کرده و لطفش را کامل نموده است؟

آیا برای رهبری بعد از پیغمبر، کسی را معین کرده است؟ و اگر معین کرده است شخص تعیین شده کیست؟

اگر هم کسی بشر را متوجه به اینگونه پرسشها ننماید، خود به خود این سؤالات برایش جلو می آید. علاوه بر این، در مورد شناخت امام، قرآن و احادیث نیز دلالت و صراحت دارند مثل آیه: (یاأیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول واُولی الامر منکم) روشن است طبق این .« ای کسانی که ایمان آورده اید، خدای را اطاعت کنید و رسول و صاحبان امر از خویش را فرمان برید » [1]
آیه اطاعت ولی امر واجب است، و آن بدون شناخت او امکان پذیر نیست. از این جهت شناختن امام واجب است، بنا بر این

هیچ کس در ترک معرفت امام و تحقیق و کاوش از این موضوع معذور نمی باشد.


 [ 1] سوره نساء، آیه 59

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده

پژوهنده ی طول عمر مهدی


شیخ مفید

 

عالم دیگری که در اویل سده‌ی پنجم ه.ق، به مسئله‌ی طول عمر امام زمان (علیه‌السّلام) پرداخته، محمّد بن محمّد بن نعمان، معروف به «شیخ مفید»، (336 - 413 ه.ق) است.وی امکان طول عمر را در مورد حضرت مهدی (علیه‌السّلام) از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داده است:نخست، از راه تجربه‌ی تاریخی وارد شده است و جمع زیادی از پیروان ادیان و ملل مختلف را که عمری دراز داشته‌اند، ذکر کرده، سپس با استناد به قرآن، از نوح پیامبر (علیه‌السّلام) نام می‌برد که در میان قوم‌اش، نهصد و پنجاه سال اقامت کرد. [8] .

کراجکی‌

 

عالم دیگر سده‌ی پنجم، محمّد بن علی بن عثمان کراجکی (در گذشته‌ی 449 ه.ق) است. وی، از جمله‌ی عالمانی است که به تفصیل، پیرامون مسئله‌ی طول عمر امام مهدی (علیه‌السّلام) سخن گفته و اثر مستقلی به نام کتاب البرهان علی صحّة طول عمر الأمام صاحب الزمان تألیف کرده است. [9] .دانشمند یاد شده، نخست، به قرآن کریم استناد می‌کند و عمر طولانی نوح و خضر را یادآور می‌شود، سپس از ابلیس نام می‌برد که به تصریح قرآن، از روزگار آدم، و حتّی پیش از آن، تاکنون زنده است.وی، سپس، جمع کثیری از معمّرین را ذکر می‌کند که از عُمر دراز برخوردار بوده‌اند، و عمر طولانیِ آنان، افزون بر امّت اسلامی، مورد قبول یهودیان و مسیحیان نیز قرار دارد. [10] .

شیخ طوسی‌

 

سومین دانشمندی که در سده‌ی پنجم، متعرض مسئله‌ی طول عمر شده و برای پاسخگویی به این مشکل، به چاره‌جویی پرداخته، محمّد بن حسن طوسی (385 - 460 ه.ق) است.وی، در کتاب الغیبه، مسئله‌ی طول عُمر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را از دو منظر مورد بررسی قرار داده است:نخست، به احادیثی تمسک می‌کند که صاحبان صحاح اهل سنّت در مورد دجّال نقل کرده‌اند که در زمان رسول خدا (علیه‌السّلام) متولّد شده است و به حیات خود ادامه می‌دهد تا در آخر الزمان خروج کند.دوم، به «تجربه‌ی تاریخی» استناد می‌کند و نمونه‌های متعدّدی از «معمّرین» را ذکر می‌کند [11] .


[8] مضفات شیخ مفید، ج 3، ص 93 - 103، با تحقیق سیّد محمد قاضی، چاپ کنگره‌ی هزاره‌ی شیخ مفید، چاپ اوّل، سال 1413 ه.ق.

[9] این کتاب، هم اکنون بخشی از جلد دوم کنز الفوائد را تشکیل می‌دهد. [

[10] کنز الفوائد، محمّد بن علی بن عثمان کراجکی، ج 2، ص 114 - 158، با تحقیق شیخ عبدالله نعمه، انتشارات دارالذخائر، قم، 1410 ه.ق.

[11] کتاب الغیبه، محمّد بن حسن طوسی، ص 113 - 126، با تحقیق عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، مؤسسّه‌ی معارف اسلامی، قم، چاپ اوّل، 1411 ه.ق.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده

شیخ صدوق نخستین پژوهنده ی طول عمر امام مهدی

اسناد و مدارک موجود، نشان میدهد، نخستین دانشمندی که به طرح مسئله ی طول عمر امام زمان (علیه السّلام) پرداخته، ابو جعفر در گذشته ی 381 ه.ق) است. وی، در کتاب خود، کمال الدین و تمام ) « شیخ صدوق » محمّد بن علی ابن بابویه قمی، معروف به النعمۀ [ 5] به تفصیل، به مسئلهی طول عمر پرداخته و به پرسش های مخالفان مسئله ی طول عمر امام مهدی (علیه السّلام) پاسخ گفته اختصاص داده است و دهها نفر از معمّرین را که عُمری بیش از « معمّرین » است.وی، فصل جامعی از کتاب یاد شده را به زندگی صد و بیست سال داشتهاند، نام میبرد و شرح حال و زندگی هر یک از آنان را به صورت مختصر ذکر میکند.در میان این جمعیّت، که بسیاری از آنان قبل از اسلام و شماری پس از اسلام میزیستهاند - عُمرهایی بین صد و بیست تا سه هزار سال به چشم میخورد.مؤلف ارجمند، در پایان این فصل از کتاب خود مینویسد:خیرهایی که در مورد افراد دارای عمر طولانی ذکر کردم، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه مخالفان ما نیز این خبرها را از طرق مختلف نقل کردهاند و بر آن صحه گذاردهاند. [ 6] .از نبی اکرم (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم) نیز روایت شده که فرمود:آن چه در میان امّتهای پیشین روی داده، همانند آن، در میان این امّت نیز وجودخواهد داشت.حال که عمر طولانی در میان پیشینیان به حقیقت پیوسته، چرا برخی قائم آل محمد (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم) را به خاطر عُمر طولانیاش انکار می کنند، بخصوص که در مورد ایشان، خبرهای فراوانی از نبی اکرم (صلّی اللّهُ علیه وآله وسلّم) و امامان معصوم (علیهم السّلام) به ما رسیده است؟! [ 7] .قابل ذکر است که مرحوم صدوق، مسئلهی طول عمر حضرت مهدی (علیهالسّلام) را و افراد دارای عمر طولانی، مورد بررسی قرار داده، و متعرض سایر ادلهای که در بحث طول عمر « تجربهی تاریخی » تنها از طریق میتوان بدان استناد کرد، نشده است.

http://safiran-e-mouood.blog.ir  جنبش سایبری سفیران موعود


[5] کمال الدین و تمام النعمۀ، ص 553 -576

[6]قابل ذکر است که شماری از دانشمندان اهل سنت، از جمله ابو حاتم سیستانی، کتاب مستقلی در مورد  « معمّرین »تألیف کرده است.

[7]کمال الدین و تمام النعمۀ، ص 576

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده

قائم و عاشورا


«قائم» از القاب خاصه حضرت حجت (عج) است که در بیشتر روایات شیعه وارد شده و اطلاق آن بر هیچ یک از معصومین دیگر روا نیست.ابو حمزه ثمالی می‌گوید: به امام محمد باقر (ع) عرض کردم: ای فرزند پیامبر! آیا شما همه قائم نیستید و حق را به پا نمی‌دارید؟ پس چرا تنها ولی عصر را قائم می‌خوانند؟ فرمود: «لما قتل جدّی الحسین ضجّت الملائکه بالبکاء و النحیب و قالوا الهنا أتصفح عمن قتل صفوتک و ابن صفوتک و خیرتک من خلقک؟... فاوحی الله الیهم قرّوا ملائکتی فو عزّتی و جلالی لانتقمنّ منهم و لو بعد حین... ثم کشف لهم عن الائمة من ولد الحسین فسر‌ت الملائکة بذلک ورأوا احدهم قائماً یصلی، فقال سبحانه: بهذا القائم انتقم منهم؛ چون جدم حسین (ع) کشته شد، فرشتگان صدا به گریه و ناله بلند نموده و عرض کردند: پروردگارا! آیا قاتلان بهترین بندگانت، و زاده اشرف برگزیدگانت را به حال خود وا می‌گذاری؟ خداوند به آنها وحی فرستاد: ای فرشتگان من! آرام گیرید. به عزّت و جلالم سوگند، از آنان انتقام خواهم گرفت؛ هر چند بعد از گذشت زمان‌ها باشد. آن‌گاه پروردگار عالم پرده از جلو دیدگان آنان کنار زد و امامان از فرزندان امام حسین (ع) را یکی پس از دیگری به آنها نشان داد. فرشتگان از این منظره، مسرور و شادمان گردیدند و دیدند که یکی از آن بزرگواران، ایستاده مشغول نماز است. خداوند فرمود: با این قائم (شخص ایستاده) از آنان (قاتلان حسین (ع)) انتقام خواهم گرفت». [17] .محمد بن حمران می‌گوید: امام صادق (ع) فرمود: چون جریان شهادت امام حسین (ع) واقع شد، فرشتگان به درگاه الهی نالیدند و خروش بر آورده، به خداوند عرض کردند: بار خدایا! آیا با حسین که انتخاب شده تو و فرزند پیامبر تو اینچنین رفتار شود؟ خداوند شبح و سایه قائم را در برابر آنان در حالت ایستاده مجسم کرد و فرمود: با این (قائم) از ستم کنندگان به حسین انتقام خواهم گرفت. [18] .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده

امام مهدی و امام حسین

خداوند متعال می‌فرماید: «و لا تقتلوا النفس التی حرّم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیّه سلطانا، فلا یسر‌ف فی القتل انه کان منصورا [3] ؛ کسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، به قتل نرسانید، مگر به حق و آن کسی که مظلوم کشته شده، برای ولیش سلطه (حق قصاص) قرار دادیم؛ اما در قتل اسراف نکند، چرا که او مورد حمایت است».سلاّم بن مستنیر می‌گوید: امام محمد باقر (ع) درباره آیه «و من قتل مظلوما» فرمود: «او حسین بن علی (ع) است که مظلوم کشته شد و ما اولیای او هستیم. و قائم ما چون قیام کند، در طلب انتقام خون امام حسین (ع) بر آید؛ پس می‌کشد تا جایی که گفته می‌شود اسراف در قتل کرده است. مقتول، حسین (ع) و ولیّ او قائم (عج) است. و اسراف در قتل این است که غیر قاتل او کشته شود. او منصور است؛ زیرا از دنیا نمی‌گذرد تا این که یاری شود به مردی از خاندان پیامبر خدا که زمین را پر از قسط و عدل کند، همچنان‌که پس از جور و ظلم شده باشد». [4] .قندوزی حنفی نیز می‌گوید: «از امام علی الرضا فرزند موسی الکاظم (رضی الله عنهما) رسیده که آن حضرت فرمود: آیه «و من قتل مظلوما» [5] درباره حسین و مهدی (ع) نازل شده است».


[3] سوره اسراء، آیه 33.
[4] تفسیر عیاشی ج 2، ص 290: «عن سلام بن المستنیر عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله: «و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیّه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا» قال: هو الحسین بن علی علیه السلام قتل مظلوما و نحن اولیاؤه، و القائم منّا اذا قام طلب بثار الحسین، فیقتل حتی یقال قد اسرف فی القتل، و قال: المقتول الحسین علیه السلام و ولیه القائم، و الاسراف فی القتل ان یقتل غیر قاتله انه کان منصورا، فانه لا یذهب من الدنیا حتی ینتصر برجل من آل رسول الله صلی الله علیه و آله یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما». (البرهان، ج 2، ص 419؛ البحار، ج 10، ص 150؛ اثبات الهداة، ج‌7، ص 102).
[5] ینابیع المودة، ص 590.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پژمان علمدارزاده